در ماه اوت سال ۲۰۰۱، بخش جوانتر و اصلاح طلب حزب فضیلت، به رهبری عبدالله گل، به پشتوانه بورژوازی نوخاستهی آناتولیایی، حزب عدالت و توسعه را تشکیل دادند.
انتخابات نوامبر ۲۰۰۲ و ژوییهی سال ۲۰۰۷ و پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات مذکور فصلی جدید را برای حیات اسلام سیاسی ترکیه باز کرد، تا قبل از انتخابات ۲۰۰۲ میتوان گفت نظامیان و به دنبال آنها سکولاریهای کمالیست مهمترین بازیگران عرصهی سیاست داخلی و خارجی ترکیه بودند، بازیگرانی که که همیشه با نفوذ اسلامگرایان مشکل داشتند. سیاسمتداران ترکیه تا قبل از انتخابات ۲۰۰۲ بر این باور بودند که میتوانند نوعی مدرنیتهی کمالیستی را در اذهان مردم ترکیه بگنجانند. بهمین خاطر ارتش هر جا که لازم میشد حتی در امور آموزشی دخالت میکرد. مطالبات اقوام را به شدت سرکوب میکرد جنگهتای خونین با کردها و یا حذف و زندانی کردن هزاران نفر از اعضای حزب چپ و اسلامگرایان؛ از جمله اقدامات ارتش و سیاستمداران آن زمان بود.
در نوامبر ۲۰۰۲ میتوان گفت قداست ارتش و سکولاریهای کمالیست درهم شکست مردم ترکیه حزبی را با آرای چشمگیر انتخاب کردند که در باور خیلی از سیاستمداران نمیگنجید، ارتش و سازمان ارگینیکون از همین آغاز به قدرت رسیدن عدالت و توسعه، نگران نفوذ و قدرت گرفتن آن بودند. کودتاهای نافرجام یکی پس از دیگری گواهی بر این ادعاست.
عدالت و توسعهی آن زمان ائتلافی بود با جماعت فتح الله گولن و طرفدارانش؛ در مدت زمان اندکی حزب مذکور توانست بیشتر آرای مردم ترکیه را کسب کند. حزب هنگام به قدرت رسیدن چون کادرهای آموزش دیده زیادی نداشت تا حد امکان، از جماعت گولن در نهادهایی همچون پلیس، شهرداریها و دیگر ارگانها استفاده کرد. رابطهی اردوغان به تدریج با کردهای ترکیه بهتر شد. و همین مسأله باعث شد در مناظق کردنشین هم آرای چشمگیری را نسبت به احزاب دیگر کسب کند.
این تحولات در حالی بود که سیاستمداران آمریکا رفتارهای یک حزب اسلامگرای سیاسی جدید را بخوبی رصد میکردند، نوعی اسلام سیاسی جدید در ترکیه شکل گرفت. اسلامی در پوشش دموکراسی و تا حدی هم مدرن که متفاوت از سایر جریانهای سیاسی ترکیه و منطقه بود. هرچند امریکا نسبت به آن از همان آغاز خوشبین نبود ولی عدالت و توسعه دیگر به نوعی جنبش اجتماعی و فراتر از یک حزب سیاسی بدل شده بود به علاوه مردم به شدت از عملکرد احزاب گذشته ناراضی بودند و نوعی نفرت جمعی نسبت به این احزاب در ترکیه حاکم شده بود. عدالت و توسعه در چنین فضایی به سرعت رشد کرد و خیلی زود به یک جنبش فراگیر اجتماعی، سیاسی بدل شد. برای سیاستمداران آمریکا برچیدن ریشههای آن به این آسانی ممکن نبود به همین خاطر، آمریکا راه تعامل و سیاست را با عدالت و توسعه در پیش گرفت.
پیروزی انتخاباتی حزب عدالت و توسعه حاصل همگرایی عوامل متعددی است که از مهمترین آنها میتوان به ناراضایتی عمومی از اقتصاد و عملکرد ضعیف احزاب سیاسی در گذشته اشاره کرد. نگاهی به گذشتهی ترکیه روشن میسازد که پیروزی حزب عدالت و توسعه چندان عجیب نیست. رأی دهندگان در ترکیه معمولاً بیش از آینده به مجازات گذشته رأی میدهند از این رو پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات سال ۲۰۰۲ نیز بیشتر زاییدهی عزم رأی دهندگان به تنبیه و حتی حذف نظام فاسد حزبی موجود بود تا رأی به حزب جدید عدالت و توسعه و رهبرش رجب طیب اردوغان.
بعداز پیروزی عدالت و توسعه اردوغان در سراسر ترکیه و منطقه به شخصیتی شناخته شده و اثرگذار مبدل شد توانست حزبش را به عنوان یک جریان ترقی خواه و نسبتاً دموکراتیک البته در پوشش اسلام سیاسی معرفی کند. جریانی که توانست اقتصاد ترکیه را متحول کند و قرائتی جدید را از اسلام سیاسی ارائه دهد. آنچه که در این بین اسلام سیاسی اردوغان را متفاوتتر از سایر جریانهای اسلام سیاسی نشان میدهد این است که این حزب توانسته خود را با موازینی چون مدرنیسم و دموکراسی و اسلام وفق دهد. در واقع حزب با برگزاری میتینگها و جلسات متعدد؛ خود را به روز میکند در مواردی سریعاً دموکراتیک میشود از حقوق بشر و دموکراسی سخن میگوید اردوغان به دیاربکر سفر میکند، از رفع تبعیضهای قومی و مذهبی سخن میگوید در عین حال در مواردی از مواضع اسلامیاش کوتاه نمیآید مثل اعزام کشتی مرمره به فلستطین یا طرد سفیر اسراییل در ترکیه از سوی اعضای حزب یا محکومیت کودتای نظامیان مصر به رهبری سیسی.
تجربهی پیشین اردوغان به عنوان شهردار استانبول شکل دهندهی فهم وی از سیاست است و این باور را در وی بوجود آورده است که مردم بیش از ایدئولوژی با آرمانهای بزرگ توقع خدمت دارند در واقع اردوغان در سالهایی که شهردار استانبول بود مثل خیلی از کسانی که در چنین پستهایی فکر منافع مادی هستند نبود در این مدت اردوغان توانست، نوعی تمرین سیاسی و مدیریتی را در کلان شهری چون استانبول تجربه کند، شهری با جمعیت بسیار و در قلب توریستی ترکیه. اردوغان همهی تلاشش را در این مدت صرف پیشبرد اهداف سیاسی و حزبی میکرد. ولی هیچگاه چنین اظهار نمیکرد به همین علت در استانبول اردوغان بشتر به علت کارهایش محبوبیت یافت تا اظهارات و گفتههایش.
اردوغان چون اول اظهار میکند که حکومت ابزاری برای خدمات عمومی در راستای بهبود شرایط روزمره میباشد در واقع عدالت و توسعه اینطور نشان داده یا وانمود میکند که خدمت به مردم ترکیه فلسفهی وجودی حکومتش میباشد. اردوغان در جایی به عنوان رهبر حزب میگوید «نخستین تکلیف کسانی که در پی مسؤولیتهای دیوانی هستند، خدمت به مردم است. به عقیدهی ما مسؤولیت نباید محملی برای کسب امتیاز و مصونیت باشد. نگاه یک دیوانسالار به جامعه نباید از بالا به پایین باشد، نباید چوب لای چرخ دیگران بگذارد؛ و بیشتر باید، همانگونه که در غرب معمول است، به عنوان یک مستخدم، دولت به عموم مردم خدمت کند.»
این سخنان و اظهار نظرها مورد اقبال عمومی مردم ترکیه قرار گرفت. چرا که یکی از مهمترین دغدغههای ملت ترکیه وجود فساد اداری کلان در کشور بود که عدالت توسعه توانست، بخش چشمگیری از این فسادها را ریشهکن کند و محبوبیت حزب در نتیجهی آن، افزایش یافت، البته بخش مهمی از این پروسه با همکاری جماعت فتح الله گولن بود چرا که جماعت گولن در زمینهی آموزش و نیز تربیت کادرهایش در ترکیه بسیار فعال بوده است در واقع عدالت و توسعه با کمک همین جماعت توانست از قدرت و تسلط نظامیان بر ادارات دولتی و نهادهای آموزشی بکاهد.
محافظه کاران حزب عدالت و توسعه به تاریخ عثمانی و اسلام نگاهی فراتر از یک قرارداد انتزاعی یا نظم سیاسی تخیلی دارند این حزب در واقع نوعی قرائت نوین را از اسلام ارائه میکند، البته با بهرهگیری از آزمون اسلام سیاسی در منطقه و بخصوص در تاریخ سیاسی ترکیه. در گذشته احزاب راست میانه، که منتقد پروژهی کمالیسم به زعامت حکومت بودند در عین حمایت از توسعه اقتصادی، بر محافظه کاری سیاسی بر مبنای اسلام، سنت و ناسیونالیسم تأکید داشتند. اما اصل عقیدتی محوری حزب عدالت و توسعه، بخاطر تأکید آن بر سیاستورزی به عنوان محملی برای خدمت است. حزب عدالت و توسعه در واقع غیر مستقیم چنین وانمود میکند که بیش از ایدئولوژی در پی خدمت و عمل است. بخصوص که در این بین شخصیت اردوغان به «عنوان کاریزمای حزب» جهت پیاده کردن اصل مذکور همواره مورد حمایت هواداران حزب بوده است. آمریکا در سالهای اول شکل گیری عدالت و توسعه هرچند کمرنگ و مردد، اما با آن همراهی میکرد و چندین بار مقامات کاخ سفید با کسانی چون عبدالله گل و اردوغان دیدار کردند. در مواردی آمریکا حتی سعی میکرد اسلام اردوغان را چون سپری در مقابل اسلام افراطگرایان به عنوان اسلامی دموکراتیک معرفی کند. ولی همیشه در پشت پرده نسبت به همین اسلام نگرانیهایی داشت از جمله نزدیکی آن به ایران، به همین خاطر حمایت آمریکا از عدالت و توسعه نوعی حمایت شکننده و البته سیاسی بود.
اما آنچه در این بین به تدریج به یکی از چالشهای سیاسی آمریکا در تحلیل فلسفهی حزبی عدالت و توسعه بدل شده است این است که ایدئولوژی حزب مذکور چیست؟ حزب حیات سیاسی ترکیه را دارد به کدام سمت میبرد؟ عوامل موفقیت حزب در انتخابات پارلمانی و حزبی چیست؟ آیا اسلام سیاسی اردوغان قرائتی جدید از اسلام سیاسی و نمونهی دموکراتیک آن است، یا توعی تاکتیک حزب برای رسیدن به اهداف پشت پرده میباشد؟ اسلام سیاسی عدالت و توسعه چه تأثیری بر منطقه و بهار عربی خواهد گذاشت، آیا به الگویی خطرناک برای آمریکا بدل خواهد شد یا مطلوب؟ چیزی که همواره تحلیلگران واشنگتن را در ارزیابی تحولات منطقه و بخصوص خاورمیانه با چالش روبرو کرده بخصوص در سالهای اخیر (بهویژه از ۲۰۰۷ به بعد) پاسخ دادن به همین سؤالات میباشد.
نگاهی به آزمونهای دولت اردوغان نشان میهد که عدالت و توسعه فاقد ایدئولوژی و یا حداقل ایدئولوژی روشنی است حتی یکی از نمایندگان پارلمان و نزدیک به اردوغان، «حسن بسلی» در جایی میگوید حزب فاقد هویت و ایدئولوژی است. او میگوید حزبی که هویت و ایدئولوژیمدار باشد دوام نخواهد آورد. او عدالت و توسعه را حزبی رهبر مدار و صرفاً خدمتگذار معرفی میکند. این گفتهها در واقع اظهاراتی کاملاً سیاسی است سیاسی از آن جهت که هر حزبی بدون شک پرنسیپهای خاص خود را دارد و در عین اشتراکات با جامعه به مسائل خاصی اعتقاد دارد متفاوت از حرکتها و احزاب دیگر... عدالت و توسعه هم از این اصل مستثنی نیست به همین علت بود که بعدها از سوی خیلیها پیشوند اسلامگرا را گرفت. آمریکا آنجا از تحلیل رویکردهای حزب عدالت و توسعه ناتوان میشود که حقوق بشر و موازینی چون دموکراسی توسط سران خاص حزب و منطبق با هویت نرم اسلام سیاسی و در عین حال ریشهدار و اثرگذار ترکیه تدوین میشوند. اینها به همهپرسی گذاشته میشود و نمرهی قبولی هم میگیرد. امروز آمریکا دریافته که عدالت و توسعه دیگر مثل گذشته آن نرمشهای سابق را در مقابل سیاستهایش ندارد. نرمشهای چون دوستی با اسرائیل و یا پیاده کردن دموکراسی غربی در ترکیه، امریکا به نوعی خود را در تحلیل گذشته سیاستهای عدالت و توسعه شکست خورده میبیند به همین خاطر به دنبال راههایی برای تضعیف آن است.
حزب اردوغان موفقیت در زمینه اقتصاد و همچنین گفتگوهای آشتی با حزب کارگران کردستان را در سالهای اخیر به عنوان مهمترین دستاوردهای خود در کارنامهاش دارد البته هرچند که پروسهی آشتی با حزب کارگران کردستان هنوز ناتمام و شکننده است، ولی دو عامل مذکور از مهمترین دستاوردهای عدالت و توسعه است. همراهی مسعود بارزانی (که از چهرههای محبوب اقلیم کردستان میباشد) با اردوغان در سفر به دیاربکر را میتوان نشانگر موفقیتهای حزب در نزدیکی به کردها دانست. اگر اردوغان بتواند مسألهی کرد را حل کند در واقع میتواند حیات سیاسی و اقتصادی ترکیه را وارد جهشی بزرگ گرداند چرا که مسألهی کرد همواره از جدیترین چالشهای سیاست خارجی و داخلی ترکیه بوده است. سیاستهایی مثل الحاق به اتحادیهی اروپا و یا حقوق بشر و مسائل مشابه تنها در صورت حل همین مسأله میتواند برای ترکیه حل و فصل شود. البته در این بین اردوغان مخالفانی دارد مثل نظامیان و سکولارهای تندرو و ملیگراها.
نزدیکی اردوغان به کردها از زمانی آغاز شد که حزب اردوغان در انتخابات سال ۲۰۰۲ پیروز شد و حمایت طیف چشمگیری از کردها را به دنبال داشت. تا قبل از آن، اردوغان در اظهاراتی حزب حرکت ملی ترکیه را به خودداری از اعدام اوجالان متهم میکرد. در سال ۱۹۹۹ دولت وقت ترکیه جهت انطباق با موازین اتحادیهی اروپا مجازات اعدام را لغو کرد. باخچلی در اظهاراتی به سخنان اردوغان پاسخ داد «به جای متهم ساختن حزب حرکت ملی به خودداری از اعدام وی، اگر توان دار زدن این رهبر جداییطلب را دارید و طناب ندارید، این طناب! او را دار بزنید.» در این لحظه بلافاصله به مردی که پشت سر او بود فریاد کشید بده و آن مرد نیز به سرعت طناب را به باخچلی داد که او نیز طناب را به میان جمعیت پرتاب کرد. اردوغان در پاسخ درنگ نکرد و گفت: «اگر تا این حد در استفاده از طناب مهارت دارید، میتوانستید آن زمان که در دولت بودید با طنابی که مردم تقدیمتان میکردند، کار را تمام کنید.» اظهارات اردوغان در واقع به گونهای هم قبل از نخستوزیری و هم بعد از آن در مورد حل مسألهی کرد، تا حدی دو پهلو بوده است و گاهی هم صرفاً جنبهی تبلیغاتی داشته است. در واقع اردوغان میتوانست مسألهی کرد را که مهمترین چالش فرار روی ترکیه است را زودتر از اینها حل کند. پ.ک.ک در دوران اردوغان توانست از حزبی سیاسی در ترکیه به نوعی جنبش اجتماعی مبدل شود. وجود احزابی چون صلح و دموکراسی راه را برای این جنبش هموارتر ساخت. اما اردوغان همیشه با نوعی تردید و شاید هم ترس به این مسأله نگاه کرد. به همین خاطر تاکنون از حل مسألهی کرد ناکام مانده است. چیزی که حزب صلح و دموکراسی و لیبرالها و سکولارهای ترکیه پاشنهی آشیل عدالت و توسعه در حل مسألهی کرد میدانند این است که اردوغان در این باره شفاف سخن نمیگوید نه با جامعهی ترکیه، نه با کردها. هرچند گفتگوهای صلح با حزب کارگران کردستان پیشرفتهایی داشته، اما هیچگاه این پیشرفتها کافی نبوده چرا که عدالت و توسعه حمایت طیف کثیری از کردهای ترکیه را به علت حل همین مسأله دارد و این تعداد کثیر، بیشتر به علت همین مسأله حزب اردوغان را همراهی کردند، ولی تاکنون رجب طیب اردوغان در حل این مسأله ناکام مانده است و گاهاً خود را نسبت به این مسأله به بیخیالی زده است. اگر نتواند این مسأله را حل کند به باور خیلیها، بزرگترین شکست سیاسیت داخلی و خارجی را متحمل میشود. آمریکا و جماعت گولن هم، اخیراً مواضعشان را نسبت به عدالت و توسعه تغییر دادهاند و تهدیدی بالقوهای در آیندهای نزدیک برای حزب اردوغان به شمار میروند. حال باید دید آیا اردوغان میتواند این مسأله را حل کند یا خیر. مسألهای مهم و حیاتی اما ناتمام و نیمه کاره برای اردوغان و جامعهی ترکیه.
با همهی اینها عدهی زیادی به حل صلحآمیز مسألهی کرد از طریق اردوغان باور دارند و بیان میکنند در زمان زمامداری عدالت و توسعه چالشهای زیادی بین دولت و کردهای ترکیه برطرف گردید. شماری از شخصیتها و احزاب سیاسی ترکیه و همچنین شماری از احزاب اقلیم کردستان چون اتحادیهی میهنی، پارتی، اتحاد اسلامی و... از این اقدامات حمایت کردهاند. به باور خیلی از آنها راه حل مسألهی کرد تنها از طریق اردوغان و عدالت و توسعه قابل حل است.
یکی از مواردی که باعث شده آمریکا تا حد چشمگیری از عدالت و توسعه فاصله بگیرد پیشبینی عکس العملهای سیاسی حزب در آینده است. بنظر میرسد آمریکا نمیخواهد عدالت و توسعه و به دنبال آن ترکیهای اسلامی با ایدئولوژی اسلام نرم سیاسی به قدرتی بزرگ بدل شود. آمریکا میخواهد عدالت و توسعه در جایگاه فعلی و حتی دونتر از آن باقی بماند، البته نه اینکه از بین برود؛ چرا که زدودن حزب عدالت و توسعه هم، زیانهای جبران ناپذیری برای آمریکا خواهد داشت از جمله رشد گروهای تکفیری و جریانهای اسلامی تندرو و رادیکال در منطقه، به همین علت همیشه آمریکا سیاست یک بام و دو هوا را در برابر عدالت و توسعه به کار گرفته است. در مواردی به حزب ضربه میزند در مواردی پشت معترضان میایستد در مواردی هم از اسلام سیاسی اردوغان، به عنوان مدل دموکراتیک اسلام سیاسی یاد میکند. همین مسأله (سیاست یک بام و دو هوای امریکا در قبال عدالت و توسعه) باعث شده که حزب نتواند در خارج از ترکیه پیشرفت مورد نظر انتظار اردوغان را داشته باشد. سیاستمداران آمریکا میخواستند به نوعی توازن سیاسی ترکیه را بوسیلهی عدالت و توسعه حفظ کنند و سیاستهای مورد نظرشان را بوسیله این حزب پیاده کنند، ولی مثل اینکه این آمال امریکا حداقل تاکنون بر آورده نشده است. در این بین تنها عدالت و توسعه بوده که بیشترین پیشرفت را داشته، که این مسأله برای آمریکاییها قابل هضم نیست. حمایت غیر مستقیم امریکا از جماعت فتحالله گولن و احزاب سکولار ترکیه در ماههای اخیر در واقع زنگ هشداری به عدالت و توسعه است و بخاطر همین مسأله است.
عدالت و توسعه توانسته حمایت بخش عظیمی را در داخل ترکیه همراه خود داشته باشد. بخشی که باعث شده صدای اردوغان بیش از هر صدایی در مجلس و جامعه ترکیه شنیده شود و حزب بتواند جایگاهش را به عنوان اثرگذارترین حزب سیاسی ترکیه پیدا کند. اصلاحاتی در قانون اساسی ترکیه و به همهپرسی گذاشتن آنها توسط اردوغان گواهی بر این ادعاست. و اینها موفقیتهایی بزرگ برای حزب محسوب میشوند، از سوی دیگر تحولات بزرگ اقتصادی از نقطه قوتهای اساسی عدالت و توسعه به شمار میرود. عدالت و توسعه توانسته اقتصاد ترکیه را در مسیر رو به رشد قرار داده و از ترکیه یک قدرت اقتصادی منطقهای بسازد.
در حال حاضر علی رغم این موفقیتها عدالت و توسعه با انتقادها و چالشهای اساسی دست و پنجه نرم میکند که شاید باعث جهشی دموکراتیک و محافظهکارانهتر در درون حزب شود، تغییری که با توجه به ماهیت عدالت و توسعه شاید چندان سخت و عجیب نباشد، چرا که عدالت و توسعه در گذشته و بخصوص با توجه به بحرانهای سالهای قبل نشان داده که هر جا فشار بر حزب وارد شود میتواند خود را همسو با موج فشارها تعدیل کند. اما باید دید که با چه استراتژی و تاکتیکی میتواند خلأ جماعت گولن را پر کند. جماعتی که حالا نه تنها برای عدالت و توسعه دوست نیست، بلکه احتمال دارد با اپوزیسیون هم ائتلاف تشکیل دهد. از سوی دیگر روند مذاکرات صلح با حزب کارگران کردستان پ.ک.ک هم از چالشهای پیش روی حزب است و تاکنون نتوانسته این مسأله را به کلی حل کند. همزمان با این چالشها بدون شک اردوغان به فکر سیاستی جدید و تازه در مقابل آمریکا خواهد بود. سیاستی مبتنی بر منافع حزبی و تا حدی دوستانهتر از گذشته، مسألهای که دیگر آمریکا اشتیاق سیایسی گذشته را نسبت به آن ندارد و نسبت به آن سردتر از گذشته خواهد بود.
ماهیت حزبی عدالت و توسعه این نکته را میرساند که یکی از نقاط قوت اردوغان و عدالت و توسعه انعطاف و گاهی هم برخورد با نیرویهای اثرگذار بر معادلات سیاسی ترکیه است. چیزی که بیشتر از ذهنیت سیاسی خود اردوغان نشأت میگیرد. در واقع اردوغان هر جا صلاح بداند حزب را به انعطاف در مقابل مخالفان فرا میخواند و هرجا هم تشخیص دهد حزب را در مقابل آنان قرار میدهد و بوسیلهی میانبرهای سیاسی و نسبتاً دموکراتیک بحرانهای پیش روی حزب را حل میکند. هر گونه تحلیلی در مورد حزب عدالت و توسعه فارغ از شخص اردوغان تحلیلی بیمحتوا و در خلأ خواهد بود. درک اردوغان از سیاست، ناسیونالیسم، اسلامگرایی، دموکراسی و پلورالیسم سیاسی چنان بر ترکیه اثر گذاشته که حتی در صورت کنار رفتن شخص وی از نخست وزیری این تأثیر از بین نخواهد رفت. اردوغان توانسته شخصیت خود ر از شخصیتی دینی به عنوان شخصیتی که مطالبات طبقات محروم و آسیبدیده را دنبال میکند به جامعهی ترکیه معرفی کند. به همین علت حامیان او را در حال حاضر تنها اسلامگرایان تشکیل نمیدهند و طیفی وسیعتر را در بر میگیرد. البته بحرانهای اخیر پیش آمده ضرباتی مهم را بر حزب عدالت و توسعه وارد ساخت.
تا انتخابات پیش رو، اگر اردوغان بتواند مسألهی کرد را حل و خلأ جماعت فتح الله گولن را پر کند دوباره قویتر از گذشته در حیات سیاسی و اقتصادی ترکیه حکمرانی خواهد کرد، اما در صورت عدم چارهجویی برای حل این مسائل و با توجه به مشکلات پیش آمده، آیندهی حکمرانی حزب در ابهام خواهد بود، بخصوص اینکه آمریکا هم دیگر موضعش را نسبت به عدالت و توسعه تغییر داده است.
منابع:
- سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه نوشته. م هاکان یاووز، ترجمه احمد عزیزی نشر نی چاپ ۱۳۹۱.
- همان منبع ص۲۱
- همان منبع ص۱۴۰
- همان منبع ص۱۳۵
- همان منبع ص۱۳۶
- همان منبع ص۲۸۰
- همان منبع ص۲۱۷

نظرات